جهان جواهرات

جهان جواهرات
نويسندگان

 

 

پیدایش انسان


به زبان ساده :پايه علم زيست شناسي در جهان امروز بر پايه اكتشافات داروين است ، بطوري كه در تمام دانشگاه هاي جهان ( حتي ايران ) علومي كه مربوط به زيست شناسي و جانور شناسي مي باشد تماما" بر مبناي اكتشافات و فرضيه هاي داروين تدريس مي شود ، در نتيجه علوم مختلف جانور شناسي عضوي جدا نا پذير از داروينيسم است به شكلي كه معمولا 3 تا 4 واحد در تمام دانشگاه ها در مورد كتابهاي داروين بطور اختصاصي تدريس مي گردد... اين نشانه اين است كه اولا" داروينيسم را جهان علمي امروز كاملا" پذيرفته و دوما" شناخت علوم جانور شناسي و زيست شناسي بدون در نظر گرفتن علوم داروينيسم غير ممكن است...پس اگر اهل علم هستيد و به آن اعتقاد داريد مطالب ذیل را به دقت بخوانيد....

پس مي توان بطور خاص گفت : كليه موجودات از ماده تشكيل شده اند و ماده از سلول ، ماده طبق خاصيت قانون بقاء ماده ،دائما" از صورتي به صورت ديگر تبديل مي شود. اين حالت را در موجودات زنده و در علم زيست شناسي جهش مولوكولها مي گويند . اين جهش و تغييرات در موجودات زنده معمولا" به سوي بهتر شدن مي باشد.جانوري كه از يك سلول به چند سلول جهش پيدا كرده هم مقاومتر است و هم مانا تر . اين جهش بخاطر بدست آوردن شرايط زيستي بهتر توسط همه ماده ها و سلولها اتو ماتيك انجام مي شود . اين بهتر شدن و پيشترفت را تكامل مي گويند.نمونه ساده اين تكامل نوزاد قورباغه است كه ابتدا بدون دست پا وبه شكل ماهي به دنيا مي آيد و نمي تواند در بيرون آب زندگي كند چون آب شش دارد. سپس بعد از يك هفته دست و پا در مي آور و باله هاي آن از بين مي روند و   سپس چشمهايش بزرگ شده و آب شش ها تبديل به شش مي شوند و قورباغه طي يك ماه تكامل مي يابد. اين اتفاق نيز طي چند ميليون سال براي انسان افتاده است.

مقاله زير مختصري از تحقيقاتی با خواندن كتب مختلفي از  چارلز داروين " است. چارلز رابرت داروین (۱۲ فوریه، ۱۸۰۹ - ۱۹ آوریل، ۱۸۸۲)دانشمند و زیست‌شناس انگلیسی و بنیانگذار نظریهٔ تکامل است
داروين يكصد و بيست و پنج سال پيش دنيا را متحول كرد .
از مشهورترين کتابهاي او اصل انواع نام دارد...من با استفاده از منابعي كه در زير از آن نام برده ام و مطالعات علم فيزيك و زيست شناسي بر اين باورم كه موجودات و جهان در حال تكامل هستند و دائما" به سمت جلو حركت مي كند ما در هيچ زماني موجوداتي به نام ادم وحوا نداشتيم و انسان امروزي نتيجه گذشت زمان و جهش هاي فيزيكي و مادي و سلولي است كه به اين شكل و شمايل در آمده و صد سال پيش قد و هيكل انسانهاي روي زمين با يكديگر متفاوت بوده است، يعني پدر بزرگ هاي ما از نظر هيكل و قد و اندازه با ما تفاوتهايي داشته اند .

منشاء انسان كجاست و چرا اسكلت هاي كشف شده از زمانهاي دور با ما اينقدر تفاوت دارند وانسان از كجا آمده ؟؟ اين سوالاتي بود كه از مغز هاي کنجکاو دانشمندان تراوش مي كرد .

اسكلت هاي كشف شده از انسانهاي ما قبل تاريخ . يكي سه مييلون سال قدمت دارد و ديگري يك ميليون سال ، با اين تفاوت كه يكي از اينها به غير از اندامش كه در عكس نيست هيچگونه شباهتي به انسان امروزي ندارند ، حتي آرواره ها و دندانها به صورت نيش بوده و گياهخوار بودن را در يكي اثبات و در ديگيري به فاصله چند ميلييون سال انكار مي كند :

بخش يك ، فيزيك چه مي گويد :

كليه موجودات زنده به خاطر اينكه از ماده و كربن تشكيل شده اند اعم از اينكه اديان الهي دلشان بخواهد يا نخواهد و يا به يك مسلمان بي سوادي در كراچي و يا در تهران بر بخورد يا نخورد و اصل داستان و افسانه آدم و حوا زير سوال برود يا نرود و به اسقف اعظم كليساي انجيلي كه از نظر عقايد هيچ فرقي با مدعیان بیسواد سایر ادیان ندارد بر بخورد و بي احترامي بشود يا نشود، به خاطر عنصر هايي كه در هر ماده وجود دارد دائما" از شكلي به شكل ديگر تبديل شده و يا مي ميرند...بنابراين موجودات زنده با توجه به نيازهاي فيزيكي و مادي دائما" نيازهاي خود را بر طرف مي كنند। بنابراين در جهت تكامل و بهتر شدن حركت مي كنند...اين اصل فيزيك و زيست شناسي است...

چارلز داروين نظريه اي را پي ريخت مبني بر فرايند تكاملي موجودات زنده كه با توجه به مطالعات كالبد شناسي ، ديرينه شناسي و ... شباهت هايي را ميان انسان خردورز با انسان نماها و انسان نماها با ميمون ها را اثبات مي كرد . نظرات داروين گسستي در تفكرات مابعد الطبيعي ايجاد كرد كه اين گسست فزوني يافت و كاستي نه . قصد اين مطالعات اين بود : « بنا بر شواهد يافت شده فسيلي از يك تنه اصلي دو شاخه ي مجزا تكامل يافتند كه از يك شاخه ميمون هاي امروزي و از شاخه ي ديگر " همويند " ها يا انسان نماها به وجود آمدند . انسان امروزي يكي از شاخه هاي فرعي بسيار تكامل يافته ي اين شاخه ي دوم است .» گذر از مرحله ي ميمون ها به مرحله ي انسان نماها در اين فرايند تكاملي بسيار حائز اهميت است .

از ظهور انسان نماها بيش از دو بيليون سال مي گذرد . تجهيزات بدني او براي مقابله با مجموعه شرايط محيط بيشتر از جانداران اطرافش ضعيف تر بود . نداشتن هيچگونه آلت دفاعي يا هجومي ، امكان بقا ، تغذيه و دفاع را براي او مشكل مي ساخت ؛ اما به قول گوردن چايلد ـ باستان شناس ـ : « انسان خود را مي سازد » . كشفيات باستان شناسي اذعان مي دارد كه اين موجودات ظاهراً قوي تر از طبيعت اطرافشان شدند ، چرا كه توانستند با شرايط محيطي كنار بيايند و بر آن با فرايند تكامل غلبه نمايند . با اين كه گونه اي محدودزا بودند ، توانستند جمعيت شان را فزوني دهند . نستورخ مي نويسد : « پهناي لگن مستقيماً به راه رفتن قائم مربوط است . شكل و ساختمان لگن انسان به علت اين كه سر جنين انسان از جنين ميمون و ميمون انسان نما بسيار بزرگتر است به طور قابل ملاحظه اي تكامل پيدا كرده است . وجه مشخصه ي لگن خاصره جنس ماده گشادتر بودن دهانه لگن از سوي لگن بزرگ به داخل لگن كوچك است . هنگامي كه ميمون هاي انسان نما به روي مي آوردند ، لگن آن ها به سوي پايين تر قرار گرفت يعني با ستون فقرات در يك خط واقع شد . در ميمون هاي پست كه معمولاً چهاردست و پا راه مي روند ، وزن احشاء شكم ( در ماده ها وزن جنين و جفت و مايع به آن اضافه مي شود ) به وسيله جدار تحتاني شكم نگهداري مي شود و لگن بالاتر قرار مي گيرد .

 

در ميمون هاي انسان نما هنگامي كه تنه در موقع حركت كردن روي شاخه هاي درختان و يا روي زمين كم و بيش قائم است لگن در نگهداري امعاء و احشاء بطن كمك مي كند . در زمان آبستني زنان ، قوه ثقل ، جنين را به طرف لگن مي كشد و مانند اجداد چهارپاي پستاندار منقرض شده ما نيست كه فقط آن را به طرف جدار شكم بكشد . لگن زن با تجديد ساختمان قادر است كه دو وظيفه را به طور كم و بيش رضايت بخش انجام دهد : « به عنوان تكيه گاهي براي بدن به كار مي رود و در عين حال فاصله دهانه ي گشاد كافي براي عبور سر جنين به هنگام زايمان به دست آورد .

حاصل اين مطالعات ديرينه شناسي كه بيشتر تحت تاثير فيلسوفان مادي ( ماركس و انگلس ) بود ، مشخص نمود كه تكامل ميمون ها به مرحله ي انسان نماها دو علت مهم داشت : راست قامتي و ابزار سازي . راست قامتي نيز خود معلول دو علت بود ، تغيير در لگن و ستون فقرات .

در شكل گيري اين دو تغيير اخير جنس ماده نقش تعيين كننده اي داشت . راست قامتي باعث خروج از مرحله ي حيوانيت و ورود به گذر انسانيت است . راست قامتي باعث آزاد سازي دست ها شد و ابزارسازي و كار كردن به تبع آن شكل گرفت كه نتيجه ي آن فايق آمدن بر طبيعت است .

در سپيده دمان تاريخ انساني ، تلاش هاي جنس ماده قابل توجه است . انسان نماها ـ به خصوص جنس نر ـ زودتر متوجه تمايز خود با جنس ماده شدند ، چرا كه تلاش جنس ماده در راستاي راست قامتي ، وضعيت او را سريعتر تغيير داد .

نكته جالبي كه بايد بدانيم اين است كه همانطور كه آخرين گزارش دانشگاه هاروارد در مورد تكامل داده اين است كه كليه موجودات در كره ابتدا يك موجود تك سلولي بودند ، لذا اين موجودات به علت اينكه در ميليونها سال پيش نيمي از كره زمين را اب فرا گرفته بود در آب مي زيستند . لذا در نمودار تصويري زیر شروع تكامل و جهش هاي ژنتيكي را از يك ماهي ترسيم كرده است .اين موجودي كه شبيه ماهي است تكامل يافته موجودات كوچكتري از خودش است كه پس از گذشت 10 تا 20 ميليون سال ذره ذره تبديل به ماهي شده اند.

 

 


آخرين تغيير تا امروز كه چيزي حدود 900 ميليون سال مي گذرد..جالب است بدانيد كه اين تغیير در همين جا تمام نمي شود و اين جهش ها ادامه دارد...يعني انسانهاي يك مييلون سال ديگر .. با ما تفاوتهاي چشمگيري دارند. براي نمونه به انگشتان كوچك اشاره مي كنیم : اين انگشتان كوچك و بدون فايده روزگاري مانند شصت پا بلند و لاغر بودند. براي دويدن و براي شنا كردن و بالاي بالارفتن از درخت. نتيجه اين حرف از صدها مورد اسكلت پيدا شده انسانهاي چند هزار سال پيش بوده است.اما چيزي حدود 2000 سال است كه كم كم كوچك شده واز زماني كه پوشيدن كفش مورد استفاده بشر قرار گرفت و انسان نيازي به پاي برهنه دويدن و شكار كردن نداشت و از چهار پايان استفاده كرد ، اين انگشت به مرور كوچك شد..امروز كه من با شما صحبت مي كنم اين انگشت كوچك پا انقدر كوچك و بي استفاده شده كه گاهي حركت نمي كند و حتي ناخن هاي آن به علت سايش زياد رشد هم نمي كند ؟؟!!! بنابراين جانور شناسان و اندام شناسان معتقدند كه تا چند نسل آينده اين انگشت انقدر كوچك شده كه ناپديد مي شود.بچه هايي كه امروز به دنيا مي ايند به مراتب انگشت پايشان كوچكتر از پدر و مادر هايشان است...



حتي ما در اين اكتشاف ها به جايي مي رسيم كه انسان كاملا" داراي دم و دستاني 3 انگشته است !!! و انسانهاي 1 و 2 ميليون سال پيش هيچ شباهتي به من و شما نداشتند و انسانهاي 4 تا 5 ميليون سال پيش اصلا" جانوراني شبيه به ميمون بودند...لذا با توجه به اين كه از عمر زمين حدود دو بيليون سال مي گذرد


مواردي كه در تحقيقات داروين به عنوان نظريه اعلام شد ولي امروز اثبات گرديده و تكامل موجودات را ثابت مي كند :
الف - سازگاری با محيط . که نوعی قانون طبيعيست
ب -نمونه های مداخلهء انسان در محيط بسيار نادر است (مثلاً، انسان ميکوشد آفتهای کشاورزی را با سمهای گوناگون از ميان ببرد। اين کار ابتدا نتايج مطلوب دارد. ولی وقتی مزرعه يا باغی را به قصد دفع آفتها سمپاشی ميکنيم، در واقع تعادل طبيعت را به هم ميزنيم. اين جهشهای پياپی، نوعی آفت پرورش ميدهد که در برابر سموم ما مقاوم است. حال ميدان می اُفتد دست اين {برنده} ها و مبارزه با آن ها دشوار و دشوارتر ميشود. اين همه برای آنکه انسان درصدد برآمد اين آفتها را ريشه کن کند. حق حيات از آنِ انواع مقاومتر است)
ج- قوي در طبيعت پيروز است - يعني موجود و ماده و باكتري قوي تر غالب بر بقيه مي شود.منظورم اين است آن هايی که در تنازع بقا باختند، از صحنه خارج شدند ،  برای آمدن شماره های برندهء هرنوع گياه و حيوان در کرهء زمين مليونها سال ميبايست طی شود و حال آنکه شماره های بازنده فقط يک بار رُخ مينمايند. بدين قرار انواع حيوانها و نباتاتی که امروز وجود دارند همه شماره های برندهء بخت آزمايی بزرگ حيات اند

د - داروين، نموداری در اختيارمان گذاشت که چگونگی تقسيم انواع گوناگون گياهان و حيوانها را نشان ميدهد. ميتوان ديد که نوعهای مختلف به گروهها، طبقه ها و تيره های متفاوت تعلق دارند.»
«انسان و ميمون وابسته به دستهء موسوم به نخستی (primate) اند. نخستيها پستان دارند و پستانداران از گروه مُهره داران اند، که خود جزء جانوران چندياخته يی ميباشند.»
«اين دسته بندي را ارسطور نيز بدان اشاره كرده بود.طی قرنها، رده ها و تيره های متفاوت جانوران پديد آمد.

در حقيقت امروز بيش از يک مليون نوع جانور در جهان وجود دارد و اين يک مليون بخشی کوچک از انواع جانورانيست که در طول زمان در زمين ميزيسته اند. ميتوانید، برای مثال، ببينید که جانوران گروه بندپايان خرچنگی (Trilobita) کاملاً از ميان رفته اند.»برخی از اين ها ممکن است در دومليارد سال گذشته تغييری نکرده باشند.

ه- ممكن است براي هر خواننده اي سوال پيش بيايد كه پس اگر همه موجودات دنيا از شاخه خودشان از يك سلول بوجود آمده اند و تكامل يافته و جهش هاي مختلف اينهمه گونه مختلف را بوجود آورده پس خود آن سلول اولي از كجا آمده؟؟ او كه ديگر مادري نداشته ؟؟
جالب است بدانیم كه داروين بخاطر وجود تفكرات مذهبي شديد در آن موقع در انگلستان چيزي نمانده بود كه مانند گاليله سرش را به باد دهد چرا كه او ساده و علمي مي گفت آن چيزي كه از خلقت انسان در دين آمده زائيده علم نيست و گفته هاي انسانهايي است كه از تفكرات و خيالات خود بخاطر نداشتن دانش كافي اعلام كرده اند ولي جواب اين سوال را خودش رك و ساده داده است :
بگذارید ابتدا اين را بگويیم که تمامی موجودات زندهء زمين- چه گياهان چه جانوران- از يک جوهر ساخته شده اند ، ساده ترين تعريف حيات اين است که حيات جوهريست که ميتواند در محلولی مُغذی خود را به دو بخش همسان تقسيم کند. اين فعل و انفعال زير فرمان ماده ييست که آن را «DNA» ميخوانيم. منظورمان از «DNA» کروموزومها، يا ساختارهای توارثی، است که در همهء سلولهای زنده يافت ميشود. اصطلاح موليکولِ «DNA» نيز به کار ميرود، چون «DNA» در واقع موليکولی مُرکب- يا مکروموليکول- است. پس مسأله اين است که موليکول نخستين چگونه پديد آمد .

چهاربليون و ششصد مليون سال پيش که منظومهء شمسی به وجود آمد زمين ابتدا توده يی گداخته بود و رفته رفته به سردی گراييد। حيات در کرهء ما، به اعتقاد علم جديد، بين سه تا چهار بليون سال پيش آغاز شد.» سيارهء ما ابتدا به شکل امروزيش نبود. حياتی در آن وجود نداشت و در فضای جوّ هم آکسيژن نبود. آکسيژن طبيعی ابتدا از راه نور ساخت (فوتو سنتز photosynthesis) نباتات درست شد. نبودِ آکسيژن در واقع واجد اهميت است. هسته های سلولی حيات- که قادر اند «DNA» درست کنند- نميتوانستند در محيطی محتوای آکسيژن پيدا شوند،چون آکسيژن سخت واکنش پذير است. بدين سبب پيش از آن که «DNA» شکل يابد، سلولهای موليکولی آن اُکسيده ميشوند.بدين گونه است که ما يقين داريم امروز هيچ حيات تازه يی، حتی چيزی از قبيل يک باکتري يا ويروس جديد، پديد نمی آيد. کُل حيات در روی زمين دقيقاً يک قدمت دارد. شجره نامهء فيل و ريزترين باکتريا يک اندازه است.

تقريباً ميتوان گفت که فيل- يا آدم- در حقيقت تودهء انباشته يی موجودات تک سلوليست. زيرا هر ياختهء بدن ما دارای همان مادهء موروثيست. رمز هويت ما در هر سلول کوچک ما نهان است!!!< تمام فضايل موروثی در تمام سلولها فعال نيست و يکی از رازهای بزرگ حيات آن است که ياخته های يك جانور چند ياخته يی چگونه در وظيفهء خود تخصص مييابند। پاره يی از اين خصايل- ژنها- {فعال} و بقيه {غيرفعال} اند. سلول جگر به اندازهء سلول عصب يا به اندازهء سلول پوست پروتيين توليد نميکند. ولی اين سه نوع سلول هرسه موليکول «DNA» واحدی دارند، اين موليکول حاوی رمز ساختار هر موجود است. چون در جوّ زمين آکسيژن وجود نداشت، طبعاً لايهء آزون محافظی هم دور زمين نبود. يعنی چيزی جلو تشعشعهای کيهانی را نميگرفت. اين نيز واجد اهميت است چون اين تشعشعها احتمالاً به تشکيل نخستين موليکول مُرکب ياری رساند. همين تابشهای کيهانی منبع واقعی انرژی بود که باعث شد مواد گوناگون شيميايی بر روی زمين درهم آميزند و به صورت موليکول درشت پيچيده يی درآيند. پس : .....نخست آنکه آکسيژن در جوّ زمين وجود نداشته باشد و دوم اين که تشعشعهای کيهانی به زمين بتابد حال كه اين نكات را دانستيم به تعريف دارويس در مورد مي پردازيم كه اين سلول مادر چيست و از كجا آماده بوده :"داروين مي گويد اگر ، بتوانيم حوضچهء گرمی را در نظر آوريم که در آن انواع و اقسام نمکهای حاوی آمونياک، فسفر، نور، دما، برق و غيره وجود داشته باشد و به کمک فعل و انفعالهای شيميايی ترکيبهای پروتيينی در آن جا پديد آيد و اين ها آمادهء تغييرهای پيچيده تر باشد . . ....داروين دارد فلسفه بافی ميکند که سلول اوليه چگونه احياناً ممکن است از ماده يی غيرآلی به وجود آمده باشد. اين مرتبه هم تيرش به هدف ميخورد. دانشمندان امروز فکر ميکنند شکل اوليهء حيات در نوعی {حوضچهء گرم} پيدا شد. درست همان طور که داروين حدس زده بود در اين {حوضچهء گرم}- يا سوپ آغازين، به گفتهء دانشمندان امروزی- روزگاری موليکول درشت بی نهايت پيچيده يی شکل يافت که خاصيتی شگفت آسا داشت: ميتوانست به دو بخش همسان تقسيم شود. بدين ترتيب، فرايند طولانی تکامل شروع شد. اگر مطلب را قدری ساده کنيم، ميتوان گفت که حال داريم از نخستين مادهء موروثی، از نخستين «DNA» يا نخستين سلول زنده، صحبت ميکنيم. اين سلول بارها و بارها خود را به اجزای کوچکتر بخش کرد- ولی استحاله و تبديل از همان مرحلهء اول شروع شد. پس از گذشت مليونها سال، يکی از اين موجودات تک سلولی به موجود چند سلولی پيچيده تری متصل شد. بدين ترتيب نورساخت (فوتو سنتز) نباتان آغاز گرديد و آکسيژن در جوّ پديد آمد. اين رويداد دو نتيجه داشت: يک، جوّ موجود تکامل جانورانی را که از راه ريه نفس ميکشند ميسر ساخت. دو، اين جوّ حيات را از تشعشعهای کيهانی زيانبار محافظت کرد. همين تشعشعهايی که احتمالاً {جرقهء} حياتیِ شکل پذيریِ نخستين سلول بود، در عين حال برای انواع حيات مضر بود.» حيات در {درياها}ی اوليه آغاز شد، مقصود از سوپ آغازين همين است। در آن جا حيات ميتوانست مصون از اشعه های زيانبار زيست کند. مدتهای درازی پس از آن، پس از پديدآمدن جوّ در محيط زيستی اقيانوس، نخستين دوزيستان به خشکی خزيدند. بقيهء ماجرا را قبلاً برايت گفته ام. حال ما اين جا، در اين کُلبه وسط جنگل، نشسته ايم و به گذشته، به فرايندی که سه يا چهار مليارد سال به طول انجاميد، مينگريم. اين فرايند طولانی سرانجام در درون ما از خود آگاهی پيدا کرده است .

 


نظرات شما عزیزان:

مهدی
ساعت21:02---4 فروردين 1392
یک مطلب دیگه
وبلاگتون میزون و کار بیسته. ممنونم
معلومه واسش خیلی زحمت کشیدید


مهدی
ساعت20:59---4 فروردين 1392
سلام.
اون (داروین)یا هر کس دیگری که دوست داره به خودش بباله که از نسل میمون هست مبارکش باشه.
والا من که مطمئن هستم از نسل آدمیزادم.
اما یک سئوال
چرا دارند تو اروپا به هر استادی که بخواد خلاف نظر داروین حرفی بزنه می توپند و آخرش هم اخراجش می کنند؟(از دانشگاه)
مگه نه اینکه بایست بحث علمی باشه.
چرا به کسی اجازه نمی دند تو اروپا و آمریکا خلاف نظر داروین فکر کنه؟
من میمون زاده نیستم.
شما رو نمی دونم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, ] [ 18:53 ] [ a_p_s ]
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو مطالب
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 44
بازدید هفته : 78
بازدید ماه : 78
بازدید کل : 23947
تعداد مطالب : 47
تعداد نظرات : 24
تعداد آنلاین : 1